کتیبه های شاهان هخامنشی
كتيبههاي شاهان هخامنشي
هر گاه كه ايران مورد هجوم تاخت و تازهاي اهريمني ميشد، منابع كهن و دست نوشته ها از ميان ميرفت و در زماني ديگر با تغييرات فراوان جمع آوري و تدوين ميشد. در عوض كتيبههاي شاهان هخامنشيني در سينه سنگها، هم چنان، به سان روزهاي آغازين خود، براي ما باقي ماندند. دزدان و غارت گران را، راهي براي انهدام اين صفحات زرين نبود. هر چند بسياري از نقش برجستهها و تنديسها را در دل سنگها تراشيدند و خراب كردند، اما هميشه در صورت غلبه نيروهاي اهريمني، نور و روشنايي باقي خواهد ماند و اين كتيبهها براي ما و براي آيندگان باقي مانده است.
زباني كه اين كتيبهها بدان نوشته شده است، زبان پارسي باستان است و با خط ميخي روي سنگها كنده شده است. در اين جا فشرده هر كتيبه يي را مي آوريم تا از اغلب اين كتيبهها آگاهي فراهم شود و از چگونگي و زمان كتيبهها آگاهي درستي داشته باشيم. از اغلب شاهان هخامنشي، لوحهها و كتيبههايي باقي مانده است.
سرگذشت كشف خط ميخي و خواندن آن، خود داستان بسيار دلكشي است كه حاوي فداكاريها، عشق و شور و علاقه بسياري از دانشمندان است كه از اين راه دين بزرگي را به آنها بايستي ادا كنيم. بزرگترين اين دانشمندان سرهانري راولين سن ((Sir Henry Rawli Nson خاورشناس بزرگ نامي انگليسي است كه با زحمات و كوشش هاي فراواني خط ميخي را خواند و در اثر اين كشف بزرگ، تاريخ ملل قديم آسياي غربي را به روي جهانيان باز كرد.
1- لوح زرين آرِييارمن Ariyaramna
در اين لوح، شاه هخامنشي مي گويد:
من شاه بزرگ در پارس هستم. كشور من داراي اسبان خوب و مردان نيرومند است و اهورامزدا، خداي بزرگ آنرا به من بخشوده است. به خواست اهورامزدا، من شاه اين كشور هستم.
اين لوح به سال 1299 خورشيدي مطابق با 1920 ميلادي در همدان پيدا شد. از روي اين الواح است كه به عظمت شاهنشاهي هخامنشي پي ميبريم. همچنين در تمام اين الواح و كتيبهها، نام اهورامزدا (بگ وزرك Baga Vazraka يعني خداي بزرگ) آمده و شاهان به درگاهش سپاسگزاري ميكردهاند و شوكت و شكوه و عظمت خود را از توجه وي دانستهاند. آنچه كه مهم و در خور توجه است، ستايش مطلق اهورامزدا، خداي بزرگ است.
2- لوح زرين ارشام Arshama
من ارشام، شاه بزرگ و شاه شاهان در پارس هستم. اهورامزدا خداي بزرگ، بزرگترين خدايان، مرا شاه كرد. كشور پارس را كه داراي بهترين اسبان و نيرومندترين مردان است به من بخشود و به خواست او من شاهم، باشد تا اهورا مزدا، مرا و خاندانم و اين كشور را در پناه خود نگاه دارد.
اين لوح نيز به سال 1299 خورشيدي مطابق با 1920 ميلادي در همدان پيدا شده است. قسمت كمي از آخر آن افتاده و آخرين سطرش براي ما باقي نمانده است.
3- كتيبه داريوش بزرگ در بيستون
كتيبه داريوش در سينه كوه بيستون كنده شده است. اين كوه در 30 كيلومتري كرمانشاه واقع شده است و در حدود 4000 پا از سطح دريا بلند است. به گفته «ديو دوروس» مورخ يوناني نام آن بگستان bagastan يا بغستان baghastan به معني «جاي خدا» بوده است. البته اين در صورتي است كه بگ يا بغ را به خدا ترجمه كنيم.
بلندي اين كتيبه بالغ بر70 متر است. داريوش در آن از رويدادهاي نخستين سالهاي شهرياريش و جنگهاي فراوان خود و كشورگشاييهايش و ملل و اقوامي كه تابع شاهنشاهي ايران شده بودند گفتگو ميكند. اين مفصلترين كتيبهاي است كه از شاهان هخامنشي باقي مانده است. اينك خلاصه مطالب كتيبه نقل ميشود و تنها مطالبي نقل مي گردد كه با موضوع مورد نظر پيوند داشته باشد:
من داريوش بزرگ، شاه پارس، شاه شاهان و شاه كشورها هستم. به اين جهت ما هخامنشي خوانده شدهايم كه از ديرگاه نسل اندر نسل از نژاد شاهان بودهايم. به خواست اهورامزداست كه من شاه هستم و هم اوست كه شاهي را به من بخشود. اين است كشورهايي كه زير فرمان من آمدند و بخواست اهورامزدا من شاه ان كشورها شدم (نام كشورهاي مختلف در كتيبه آمده). بنابر مشيت اهورامزدا بود كه بر بيست و سه كشور شاه شدم و فرمانم هميشه در اين كشورها جاري است. در سراسر اين كشورها نيكان را نيك نواختم و بدان را سخت كيفر دادم. به خواست اهورامزدا، به قانون من در اين كشورها عمل ميشد.
از اين پس در كتيبه، شرح عصيان كشورهاي زير فرمان داريوش ميآيد. شرح هر يك از اين شورشها و جنگهاي داريوش در كتيبه آمده است. همه جا داريوش پس از هر پيروزي، مي گويد:
كه به ياري و خواست اهورامزداست كه من شاه شدم، نيرومند شدم و پيروز شدم....
4- دين هخامنشيان- داريوش و اسفنديار
درباره مسئله دين هخامنشيان كه آيا زرتشتي بودند يا نه، كتيبههاي داريوش در واقع هر محققي را دچار ترديد ميكند، چون در اين كتيبهها، داريوش در جلوه زرتشتي كامل است، چون كسي است كه به حقيقت آموزشهاي زرتشت پي برده و به آنها عمل كرده است.
اگر به واپسين سطرهاي كتيبهها بنگريم كه چگونه علاوه بر آنكه داريوش زرتشتي را در اوج اعتلا مينگريم، همانند او را با اسفنديار نيز در مييابيم و بر اثر همين هماننديهاست كه برخي محققان داريوش و اسفنديار را يكي مي دانند. قسمت پايان كتيبه چنين است:
با سپاه به سوي سكاييه رهسپار شدم. در جنگي كه در گرفت، سكاها كه خودهاي سر تيز به سر مينهند، از پيشم گرختند اما آنها را دنبال كردم و سپاهشان را در هم ريختم. يكي از سردارانشان را بدست خود كشتم. سردار بزرگشان در دست من گرفتار شد. آنگاه من سرداري به دلخواه خود بر آنان گماشتم و آن كشور از آن من شد. سكاها مردماني بي وفا بودند. آنان اهورامزدا را پرستش نميكردند، اما من اهورامزدا را ميپرستيدم، به خواست اهورامزدا بود كه بر آنان چيرهگي يافتم و آنان به ميل من رفتار كردند. اينك من، داريوش شاه ميگويم: هر كه اهورامزدا را بپرستد، چه زنده باشد و چه مرده، خير و بركت از آن او خواهد بود.
5- كتيبه داريوش در نقش رستم
يكي از كتيبه هاي با شكوه داريوش، كتيبه اي است در نقش رستم، در حوالي تخت جمشيد. اين كتيبه با بياني ساده و بي پيرايه، شكوه و بزرگي و نيرومندي و پارسايي و ايمان داريوش را نشان مي دهد:
اهورامزدا چون اين ديار را پريشان و در هم شده ديد، مرا به شاهي آن بر گماشت، به ياري وي من نظم و امنيت را در آن برقرار ساختم و چنان شد كه فرمانم بي چون و چرا، در همانجا اجرا گشت. هر گاه بر آني كه دريابي كشورهايي را كه من زير فرمان آوردم چند است و چون، به پيكرهايي بنگر كه تخت مرا مي بردند و آنگاه است كه خواهي دريافت نيزه سپاهي پارسي تا چه دور دست رفته است. آنچه را كه كردم همه با ياري و تأييد اهورامزدا بود. اهورامزدا ياريم كرد و من موفق شدم. اهورامزدا مرا و خاندانم را و اين كشور را حفظ كند.
اي مردمان با فروتني و ادب، فرمان اهورامزدا را گردن نهيد.
و اينك به كتيبه ديگري از داريوش در نقش رستم بنگريم:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين جهان زيبا را بيافريد، كه خرد و نيروي كوشش را بر من ارزاني داشت. به خواست و نيروي اهورامزدا شاهم و فرمانهاي او را اينچنين اجرا ميكنم: دوستدار و پيرو راستي هستم و بدي دشمنم است. خواهان داد و عدل هستم. نه ميخواهم كه از سوي توانايي به ناتواني ستم شود و نه ميخواهم كه ناتواني به توانايي بد كند. آنچه موفق با راستي است ميل من است و آنچه خلاف راستي است به شدت با آن مخالفم. خويم را در حد اعتدال نگاه ميدارم و چون خشم مرا فرا گيرد، با اراده بر آن چيره ميشوم مبادا كه ناروايي روي دهد. آنكه بد كند به كيفرش مي رسانم. هر گاه مردي بر عليه كسي ادعا كند، تا مورد دادرسي واقع نشود بر او حكمي روا نميكنم.
از آناني خشنود هستم كه با تمام نيرو و قدرتشان در راه نيكي بكوشند. اين چنين است رفتار و كردار من و اين است آنچه كه من ميكنم.
6- كتيبه داريوش در شوش
در اين كتيبه، داريوش مطابق معمول از قدرت و نيروي خودش در حكومت و نظمي كه بر قرار ساخت سخن مي گويد كه فشرده كتيبه اين چنين است:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين سرزمين را آفريد، آن آسمان را آفريد، مردم را خلق كرد و شادي را براي مردم مقرر داشت، كه داريوش را شاه كرد، شاه بزرگ ميان همه شاهان.
من داريوشم، شاه شاهان، شاه ايران و همه كشورهايي كه فرمانبر من هستند با مردم مختلف و نژادهاي گوناگون. من داريوش شاهم، پسر ويشتاسب هخامنشي، به خواست و اراده اهورامزدا بر اين همه سرزمين هاي پهناور فرمانروايي ميكنم. آنچه را از اعمال و كردار بد رواج داشت باز داشتم. زيبايي و راستي و داد را در همه كشورها مقرر فرمودم. همه اينها را بنا برخواست اهورامزدا و تاييد او انجام دادهام. اهورامزدا، مرا، خاندانم را و كشورم را هم چنان در پناه خود نگاه دارد و اين نوشتهها دير بپايد.
7- كتيبه بزرگ داريوش در شوش
در اين كتيبه، داريوش را از نظر اخلاق و ديانت و ايمان بهتر ميشناسيم:
من هستم داريوش، شاه شاهان، شاه بزرگ همه سرزمينها، پسر ويشتاسب هخامنشي. اهورامزداست بزرگترين خداي جهان و اوست كه مرا آفريد و شاه كرد و اين سرزمين وسيع را با انسان عالي و مردان نيرومند به من وا گذاشت. اهورامزدا را خواست آن بود كه من در اين سرزمين شاه باشم. من او را با خلوص پرستيدم و او مرا ياري كرد. آنچه را كه انجام دادم، همه از روي داد و نيكي بود.
آنگاه در ادامه كتيبه در چگونگي ساخت بناي كاخ شوش شرحي آمده است. اين مطالب شكوه و شوكت و جلال زندگي ايراني را در آن عصر بازگو ميكند.
8- كتيبههاي خشايارشاه
آنچه كه آيين داريوش بود، آيين خشايارشاه نيز بود. اين دو هر چند كه در اخلاق و صفات با هم متفاوت بودند، اما خشايارشاه در دين و آيين، از داريوش پيروي ميكرده است و همان جملات و عبارات و مفاهيمي را كه داريوش در كتيبههاي خود بكار ميبرده را در كتيبههاي خود ارائه داده است. ما نميدانيم كه آيا مأخذ و مبناي اين جملات و عبارات چه منبعي بوده است و آيا داريوش رأساً خود چنين عباراتي را انشا كرده و يا از متن و يا متوني مقدس اقتباس كرده است. اما نظر دوم منطقيتر بنظر ميآيد يعني داريوش با توجه به متوني مقدس درباره اهورامزدا، متن نوشتههاي خود را تنظيم كرده است. مانند چنين عباراتي:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه آسمان را آفريد، كه اين زمين را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادي را از براي مردم آفريد.
اين جملات در آغاز اغلب كتيبهها از داريوش بزرگ تا اردشير سوم موجود است.
در پايان اغلب كتيبهها هم به چنين عباراتي بر ميخوريم:
آنچه كه از كارهاي نيك به وسيله من كرده شد جز اراده و خواست اهورامزدا نبود. او مرا و خاندانم و كشورم را نگاهبان باشد.
در قسمتي از يك كتيبه خشايارشاه چنين آمده است:
چون شاه شدم، يكي از اين كشورها در حال شورش بود كه به ياري اهورامزدا آنرا آرام و فرمانبر كردم، آنگاه در ميان اين كشورها، جايي بود كه مردم پرستش ديوها ميكردند و پرستشگاههايي از براي آنان ساخته بودند. بنابر اراده و خواست اهورامزدا، من آن پرستش گاهها را خراب كردم و همه جا گفتم كه ديوان را نبايستي پرستيد و فرمانم روان گشت. جايي كه پيش از آن ديوان پرستيده ميشدند، من در آنجا اورمزد را با فروتني ستايش كردم و كارهايي اين چنين كردم و همه را بنابر اراده و ياري اهورامزدا به انجام رسانيدم.
اي تويي كه در آينده زنده خواهي بود، اي تويي كه پس از اين زندگي خواهي كرد، هرگاه بر آني تا در زندگي شادكام باشي، هرگاه خواهاني كه در مرگ، آرام و آسوده باشي، راه اهورامزدا را برگزين.
9- كتيبه اردشير اول
پس از خشايارشاه، پسرش اردشير اول به شهرياري رسيد. كشته شدن خشايارشاه، قدرت مركزي را تقليل داد. اردشير اول نيز آنچنان قدرتي نداشت كه اغتشاش را فرونشاند و اين آغاز انحطاط عصر طلايي هخامنشي بود. از اردشير اول، يك كتيبه در تخت جمشيد بدست آمده است. اين كتيبه نشان ميدهد كه وي نيز از پدر و نيايش در دين پيروي كرده و پيرو كيش اهورايي بوده است. خلاصه كتيبهاش اين چنين است:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه آسمان را آفريد، كه اين زمين را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادي را از براي مردم آفريد، كه اردشير را شاه كرد. به خواست و تأييد اهورامزدا، اين كاخ را كه پدرم خشايارشاه بنايش را شروع كرده بود، تمام كردم. باشد كه اهورامزدا، مرا و شهرياري مرا و آنچه كه من كردم، جاودان دارد.
10- داريوش دوم
پس از اردشير اول، پسرش داريوش دوم به شهرياري رسيد. در مذهب و دين وي نيز از اهورامزدا همانگونه ياد ميكند كه پدرش ياد كرده بود. در كتيبهاي كه از وي باقي مانده اشاره ميكند كاخي را كه پدرش موفق به انجام آن نشده بود را به خواست و ياري اهورامزدا به پايان رسانيده و از اهورامزدا طلب ياري و جاودانگي آثارش را ميكند.
11- اردشير دوم
پس از داريوش، پسرش اردشير دوم شاه شد. وي در شهرياري مدعي سرسختي داشت كه برادر كهترش بود بنام كورش كه شاهزاده اي زورمند و جسور و بي پروا بود كه سرانجام به وضع بدي كشته شد. اگر وي بجاي برادرش به سلطنت ميرسيد بطور قطع هخامنشيان آنگونه سريع به شكست دچار نميشدند و چه بسا كه جريان تاريخ ايران به نوعي ديگر مدون ميشد.
از اردشير دوم سه كتيبه در دست است كه در دو كتيبه پس از اهورامزدا از آناهيتا و ميترا ياد شده است. در يكي از كتيبهها چنين آمده:
من اردشير هستم، شاه بزرگ پسر داريوش شاه، به خواست و اراده اهورامزدا اين كاخ را بر افراشتم. اهورامزدا و آناهيتا و مهر، مرا و كشورم را و آثارم را نگاهبان باشد.
در يك كتيبه ديگر، با اندكي اختلاف درباره بنايي ديگر عيناً مضموم فوق را تكرار كرده است. اما در كتيبه سوم كتيبه ديگر كاملا به پيروي از شاهان پيش از خود فقط از اهورامزدا ياد كرده است و از آناهيتا و مهر در اين كتيبه نشاني نيست. كتيبه اين چنين است:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين زمين را آفريد، آن آسمان را آفريد كه مردم را آفريد و شادي را براي مردم آفريد، كه مرا شاه كرد، يك شاه بزرگ، برتر از شاهان ديگر..... به خواست اهورامزداست كه من در اين كشور بزرگ و دور و دراز شاه هستم. اهورامزدا اين موهبت را به من ارزاني كرد. اهورامزدا مرا و شهرياري مرا و خاندانم را و كشورم را نگاهبان باشد.
12- اردشير سوم
پس از اردشير دوم، پسرش اردشير سوم شاه شد. وي نيرومند بود قدرت و اراده اي آهنين داشت. به زودي دستاندر كار تسويه بدخواهان شد. مصر و شهرهايي ديگر را كه راه خودسري پيش گرفته بودند را با قدرت، مطيع گرداند. چنان ضرب شستي با صدور يك اعلاميه شديدالحن به آتن نشان داد كه يونانيان مجبور به اطاعت شدند اما در همان حال بود كه فيليپ (360 پيش از ميلاد) پادشاه مقدوني و پدر اسكندر شروع به جهان خوارگي كرد. وي از ايران در بيم و هراس بود چون ملاحظه ميكرد كه چگونه اردشير سوم موقعيت متزلزل ايران را امنيت بخشيده و ايران در راه اعاده قدرت است. اما در همين حين، دشمنان، اردشير سوم را مسموم ساختند و وي را كشتند و پس از او داريوش سوم به شهرياري رسيد و دوران اول شكست ايران با شاهي اين شاهزاده و غلبه اسكندر شروع شد.
از اردشير سوم يك كتيبه باقي است كه وي چون پدرش در حاليكه با ايماني راسخ از اهورامزدا ياد كرده با اين حال از ميترا نيز در كنار اهورامزدا نام ميبرد و اين كتيبه چنين است:
خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين زمين را آفريد، آن آسمان را آفريد، كه مردم را آفريد و شادي را براي مردم آفريد و مرا كه اردشير هستم شهرياري بخشيد. يك شهريار بي نظير و بزرگ.
آنگاه در اصل و نسب و كارهايش سخن گفته و در پايان چنين مي گويد:
اهورامزدا و ميترا، مرا و اين كشور را و آن چرا كه من كردم نگاهبان باشد.
پايان